بازگشت زودهنگام فرعون به مصر؟
بسمالله الرحمن الرحيم
بار ديگر ميدان التحرير قاهره شاهد ناآراميها و اعتراضاتي شد كه اين بار نه عليه حسني مبارك و دست نشاندههاي او، بلكه عليه رئيسجمهور جديدي كه پس از فرآيند انقلابي مردم اين كشور روي كار آمده، شكل گرفته است.
خشم گروههاي مخالف، به تصميم اخير "محمد مرسي" رئيسجمهور اخواني مصر بر ميگردد كه روز پنجشنبه اصلاحاتي در قانون اساسي را امضا كرد كه تصميماتش را از بازنگريهاي قضائي مصون ميدارد. اين اصلاحات از انحلال مجلس موسسان تدوين قانون اساسي در حالي كه ده روز به تصميم گيري دادگاه عالي قانون اساسي درباره مشروعيت اين مجلس باقي مانده است، جلوگيري ميكند. به موجب اين حكم، دستورات رئيسجمهور مصر نهايي و قابل اجراست و هيچ نهادي از جمله دستگاه قضايي نميتواند آن را نقض كند. از اين رو مخالفان بر اين عقيدهاند كه اين اصلاحات به محمد مرسي اختيارات مطلق خواهد داد.
تصميم جديد مرسي با واكنش گروههاي مختلف مصري مواجه شده است. محمد البرادعي رئيس حزب الدستور، عمرو موسي و حمد بن صباحي از نامزدهاي سابق انتخابات رياست جمهوري مصر و رئيس كانون وكلا با حضور در يك كنفرانس خبري مشترك اعلام كردند كه تصميمات جديد مرسي به مثابه چيرگي بر تمامي اهرمهاي قدرت محسوب ميشود و كودتا عليه مشروعيتي است كه باعث روي كار آمدن مرسي به قدرت شد.
برخي مخالفان پا را فراتر گذاشته و محمد مرسي را به واسطه در اختيار گرفتن همه اهرمهاي قدرت، ديكتاتور و فرعون جديد لقب داده و با كشاندن مردم به خيابانها و حمله به دفاتر حزب اخوان المسلمين، به اين اقدام اعتراض كردند. ديروز در قاهره اعلام شد 15 حزب مصري در مخالفت با اين تصميم مرسي كه با حمايت اخوان المسلمين صورت گرفته، اقدام به تشكيل يك جبهه مشترك موسوم به "نجات ملي" كرده و خواستار برپايي راهپيمايي گسترده اعتراض آميز هستند.
در واكنش به اين اقدام مخالفين، اخوان المسلمين مصر اعلام كرد امروز هوادارانش را در حمايت از تصميم محمد مرسي به خيابانها خواهد كشاند تا مشروعيت حركت رئيسجمهور را به رخ معترضين بكشد. مجموعه اين تحركات در مصر درحالي كه فقط چند ماهي از روي كار آمدن محمد مرسي ميگذرد با توجه به صف آرايي قدرتمندانه مخالفان عليه وي و از همه مهمتر، دادن لقب "فرعون جديد" به مرسي، از شكل گيري تحولاتي در اين كشور خبر ميدهد كه هيچكس وقوع آن را به اين سرعت پيشبيني نميكرد به ويژه آنكه مرسي اين روزها از موفقيتي كه به زعم خويش در ايجاد توافقنامه آتش بس ميان رژيم صهيونيستي و حماس به دست آورده، دچار نوعي سرخوشي و سرمستي است.
اينكه اقدام انحصارطلبانه محمد مرسي براي افزايش اختيارات رياست جمهوري تا چه اندازه با چراغ سبز آمريكا به او براي حل بحران غزه و ستايش اخير هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا از رئيسجمهور جديد مصر ارتباط دارد، به سادگي قابل ارزيابي نيست ولي برخي اين احتمال را ميدهند كه او از شانس و موقعيتي كه آمريكا براي عرض اندام او در صحنه سياسي خاورميانه به وي داده، سوءاستفاده كرده و به فاصله 24 ساعت از ميانجيگري براي برقراري آتش بس ميان رژيم صهيونيستي و حماس، خود را به قدرت مطلق در مصر تبديل كرده است. از اين رو هم اكنون بسياري در مصر، شروع به مقايسه وي با حسني مبارك، ديكتاتور مخلوع مصر كرده و علناً به زبان ميآورند كه "مرسي نسخه مذهبي مبارك است."
صرفنظر از اينكه مقبوليت نزد چه كسي باعث اقدام اخير مرسي شده و او با چه پشتوانهاي مبادرت به انجام اين حركت انحصارطلبانه كرده و رياست جمهوري را در رأس همه نهادهاي مصر قرار داده به طوريكه قوه قضائيه هم از اين پس نميتواند فرامين رياست جمهوري را نقض و او را محدود كند، اقدام وي صدها هزار نفر را در تأييد و يا مخالفت به خيابانهاي مصر كشانده و التهاب را به اين كشور باز گردانده است. اين التهاب قطعاً براي شخص محمد مرسي، گروه اخوان المسلمين و حتي انقلاب مصر واقعه مثبتي نيست.
از سوي ديگر گرچه هنور براي قضاوت و يا تأييد اين ادعا كه آيا "مرسي" در مسير "حسني مبارك" گام بر ميدارد و درحال تبديل شدن به فرعون جديد مصر است يا نه، زود است ولي بايد منتظر ماند و ديد كه آيا وي به قول خود در مورد تلاش براي حفاظت از انقلاب مردم مصر پايبند است يا خير؟ هر چند برخي معتقدند چيز زيادي در مصر عوض نشده و تنها تغييري كه از زمان مبارك در اين كشور روي داده اينست كه مردم مصر ديگر ساكت نميمانند، اما همين شكسته شدن سكوت، تحول بزرگي است كه ميتواند مانع بازگشت زودهنگام فرعون به مصر شود. تا ديروز كه دست محمد مرسي به خون مخالفان خود آلوده نبود شرايط بگونهاي ديگر بود، اما اكنون با كشته و زخميهائي كه بر روي دست او مانده، پيشبينيها چيز ديگري است.
وطن امروز در ستون يادداشت روز خود مقاله اي به قلم مهدي محمدي با اين عنوان منتشر کرد:
تبعات راهبردي جنگ 8 روزه
تبعات راهبردي نبرد 8 روزه در غزه در ميان مدت آشکار خواهد شد. فعلا زود است که معلوم شود در اين 8 روز دقيقا چه رخ داده و آثار آن بر لايههاي پنهان محيط ژئوپلتيک منطقه چه بوده است. تحولات ژئوپلتيک عموما به آرامي اما در سطوحي بسيار عميق رخ ميدهد و بنابراين نبايد انتظار داشت به سرعت خود را آشکار کند.
در عين حال پايايي اين تحولات بسيار قوي است و عملا دگرگون کردن آنها جز با صرف همان مقدار انرژي که براي شکلگيري آنها مصرف شده، ممکن نخواهد بود. جنگ غزه اگرچه داراي نتايجي فوري بوده ولي با اطمينان ميتوان گفت همه آنچه تا حالا ديده شده صرفا «از نتايج سحر است» و مدتي که بگذرد، غربيها تازه درخواهند يافت چه بر سر نظم ژئوپلتيک مطلوب آنها آمده است.
جنگ غزه در شرايطي رخ داد که:
1-غرب با همراهي محور سازش در منطقه تصور ميکرد توانسته پروژه ايجاد گسست در محور مقاومت را از طريق تضعيف سوريه از يک سو و جداسازي حماس از ايران و سوريه از سوي ديگر، تا مرحله قابل قبولي پيش ببرد.
2-انگليسيها تقريبا مطمئن شده بودند توانستهاند آتش نزاع طايفهاي در منطقه بويژه ميان محور سني به سرکردگي مصر و سعودي و ايران به عنوان رهبر محور شيعه را چنان عميق کنند که تا سالها انرژي همه طرفهاي منطقهاي را مصروف خود کند.
3-آمريکا و اسرائيل عقيده داشتند توانستهاند با پروژههاي دفاعي و امنيتي مانند ايجاد سپر دفاع موشکي در سرزمينهاي اشغالي و اتصال آن به سامانه دفاع موشکي ناتو، انجام عمليات اطلاعاتي عليه مسيرها و شيوههاي تامين سلاح مقاومت و مسدود کردن کانال انتقال سلاح از سوريه به فلسطين، نوعي تنگناي تسليحاتي براي مقاومت غزه ايجاد کنند و معادله نظامي در سرزمينهاي اشغالي و بلکه در کل سرزمين شامات را براي مدت طولاني به نفع اسرائيل تغيير دهند.
4-همچنين اسرائيل عقيده داشت موفق شده از کاناليزه شدن انرژيهاي منطقهاي برخاسته از بيداري اسلامي به سمت خود جلوگيري کرده و اين انرژيها را به سمت اسلام انقلابي به رهبري ايران سرازير کند.
5-و آخر همه، غربيها تصور ميکردند مصر را به طور کامل کنترل کردهاند و با انتقال مرکزيت گروههاي مقاومت فلسطيني از دمشق به قاهره و با صحنهگرداني پسپرده قطر (که اسرائيليها آن را دوست خوب خود ميخوانند) اهرم فشاري قوي بر حماس و جهاد اسلامي ايجاد کردهاند که قادر به کنترل رفتار آن در هرگونه حادثه احتمالي خواهد بود.
نبرد 8 روزه همه اين معادلات را به هم ريخت. نتانياهو به دلايل مربوط به انتخابات، با هدف آچمز کردن اوباما يا به خيال اينکه اطلاعات مربوط به اصليترين انبارهاي موشک مقاومت را به دست آورده، جنگي را شروع کرد که به لحاظ راهبردي براي طراحي ژئوپلتيک آمريکا و همچنين براي منافع منطقهاي دولت خود وي، هيچ چيز از يک سم مهلک و کشنده کم نداشت. در گام اول، اين جنگ با روشي غيرقابل بازگشت نشان داد پروژه دشمننمايي ايران صرفا يک طراحي صهيونيستي است و دشمن واقعي در اين منطقه يعني آن طرفي که حاضر است با هواپيما به کودکان و زنان يورش ببرد و با بمبهاي ضدبتون، مهدکودکها را هدف بگيرد، فقط و فقط اسرائيل است. نقشه دوست و دشمن در منطقه اکنون کاملا تصحيح شده و هيچ سوءتفاهمي از اين حيث وجود ندارد.
تمام دلارهايي که سعوديها در اين 2 سال خرج کردند تا بگويند اسرائيل دوست است و از ايران بايد ترسيد، دود شده و به هوا رفته است. مردم منطقه به خوبي ديدند تنها کشوري که فقط حرف نميزند، بلکه بسيار بيش از حرف زدن عمل ميکند، ايران است. نه اردوغان و نه هيچ مدعي ديگري در منطقه جرأت اينکه اعلام کنند حتي يک قبضه اسلحه براي مقاومت ارسال کردهاند را نداشتند اما ايران از روز اول جنگ سر خود را بالا گرفت و اعلام کرد همه تسليحات مقاومت را تا اينجا به تنهايي تامين کرده و از اين به بعد هم خواهد کرد.
از فرداي جنگ 8 روزه، ديگر ايجاد دوقطبي شيعه - سني يا ايراني- عربي هرگز به سادگي گذشته نخواهد بود. در اين 8 روز دوقطبي سازش- مقاومت جايگاه خود را به عنوان يگانه واقعيت راهبردي منطقه تثبيت کرد و ميتوان انتظار داشت در آينده قابل پيشبيني هم همين وضع باقي بماند. نکته بعدي اين است که جنگ 8 روزه محور مقاومت را يک بار ديگر بازسازي و معادلات درون آن را تصحيح کرد؛ اولا گروههاي جهادي در فلسطين دريافتند که به روز خطر، تکيهگاه واقعي جز ايران ندارند.
ثانيا همين گروهها به ارزش راهبردي مسير سوريه به عنوان امنترين مسير دريافت امکانات و تسليحات پي بردند. همچنين عراق در اين 8 روز به عنوان يک عضو موثر از محور مقاومت خود را نشان داد و براي نخستينبار غربيها دانستند عراق نه حاضر است و نه به نفع خود ميداند که نقش ژئوپلتيکي تحميلي از جانب آنها را بپذيرد. گذشته از اينها ميتوان توقع داشت اين جنگ بخشي از انرژيهاي سلفي- سني را که اکنون در سوريه فعال است، مهار کند و اين انرژيها را به جانب دشمن اصلي يعني اسرائيل و آمريکا به عنوان بزرگترين حامي آن کاناليزه کند.
همين حالا اطلاعاتي هست که آمريکاييها دريافتهاند راهبرد بال و پر دادن به راديکاليسم سني چندان سنجيده نبوده و اگر هرچه زودتر فکري به حال اين مرکب عنان بريده نکنند، بزودي بايد تبعات فاجعه بار آن را درون مرزهاي خود تحمل کنند. اما مهمتر از همه اينها اين است که نبرد 8 روزه، انقلابهاي اسلامي در منطقه يا همان بهار عربي را به فاز دوم عمر خود وارد کرده است. اين فاز 2 ويژگي اصلي دارد؛
نخست صهيونيستها در آن به عنوان دشمن اصلي در نظر گرفته ميشوند، دوم دنياي اسلام نه فقط در قالب گروههاي جهادي بلکه توسط دولتهاي انقلابي روبهروي اسرائيل ميايستد.
تعميق اين فاز، مهمترين تکليف راهبردي محور مقاومت در ماههاي آينده است.
يادداشت امروز روزنامه خراسان نوشته سيدحميد حسيني :
حماس و روي ديگر سکه جنگ ? روزه غزه
يورش ? روزه اسرائيل به غزه بالاخره با پذيرش آتش بس بر اساس طرح پيشنهادي مصر به پايان رسيد. بدون شک اين آخرين حمله رژيم صهيونيستي به غزه نبوده و نخواهد بود اما آن چه در طول جنگ ? روزه و مقاومت مردم غزه روي داد تا حد زيادي معادلات نبردهاي آينده و حتي احتمال تکرار آن را تحت تاثير جدي قرار داد.
تحليل رفتار اسرائيل در حمله به غزه و اهدافي که دنبال مي کرد بدون توجه به شرايط داخلي و بين المللي که اين رژيم در آن قرار گرفته است ميسر نيست. اما به طور مشخص تحليلگران دلايل متفاوتي را براي حمله اسرائيل به غزه برشمرده اند. رقابت هاي انتخابات پارلماني در سرزمين هاي اشغالي که قرار است کمتر از ?ماه ديگر برگزار شود به زعم برخي تحليل گران يکي از مهم ترين دلايل حمله نتانياهو به غزه براي کسب آراي اکثريت نسبتاً تندروي جامعه اسرائيل بود.
اگرچه نتايج نه چندان خوشايند اين حمله براي تل آويو اکنون به اهرمي در دست احزاب مخالف براي انتقاد به نحوه مواجهه نتانياهو با موضوع غزه بدل شده است.
ارزيابي تسليحاتي حماس و ديگر گروه هاي مقاومت و تلاش براي تضعيف قدرت بازدارندگي و تخريب زيرساخت هاي تسليحاتي گروه هاي فلسطيني براي جلوگيري از ضربه زدن آن ها به اسرائيل در مواقع لزوم، آزمايش سيستم دفاع موشکي موسوم به «گنبد آهنين» که البته اظهارنظرهاي متفاوتي درباره عملکرد اين سيستم که ساخت آن در سال ???? توسط اسرائيل به پايان رسيد منتشر شد، جلوگيري از احتمال مذاکره ايران و آمريکا که با توجه به انتخاب مجدد اوباما گزارش هايي مبني بر قريب الوقوع بودن آن به گوش مي رسيد از جمله اهدافي عنوان مي شود که تل آويو در دور جديد حمله به غزه مدنظر داشت فارغ از اين که اسرائيل تا چه حد به اهداف خود رسيد يا خير جنگ غزه را مي توان نخستين آزمايش عملي براي موازنه قواي جديد خاورميانه پس از خيزش ها و انقلاب هاي مردمي در برخي کشورهاي عربي خاورميانه و شمال آفريقا دانست. آيا مصر مُرسي آن گونه که انتظار مي رفت در ماجراي غزه وارد شد؟
گرچه مُرسي در طول جنگ 8روزه قاهره را به کانون رايزني هاي ديپلماتيک بدل کرد و از دبيرکل سازمان ملل تا وزير خارجه آمريکا براي گفت وگو درباره آتش بس به مصر سفر کردند اما انتظار افکار عمومي مصر و محور مقاومت از مُرسي متفاوت از اين رفتار نرم بود. چيزي که در چند سخنراني سيدحسن نصرا... و انتقادهاي تلويحي و صريح وي مبني بر گشودن محاصره غزه و رساندن کمک به مبارزان باريکه غزه به خوبي مشهود بود.
اردوغان که زماني خود را پرچم دار مبارزه با اسرائيل و حامي حقوق فلسطينيان مي ناميد چه عملکردي در اين کارزار داشت؟ امير قطر که به عنوان نخستين رهبر عربي پس از ?سال از آغاز حصر سياسي و اقتصادي غزه به اين منطقه سفر کرد در جنگ ? روزه غزه چه موضعي گرفت؟
ممکن است مدافعان عملکرد اين کشورها به نقش پررنگ آن ها در برقراري آتش بس و رايزني هاي ديپلماتيک اشاره کنند اما اين سوال بي پاسخ مي ماند که رهبراني که کشتي هاي مملو از سلاح و مهمات براي معارضين مورد حمايت خود در سوريه ارسال مي کنند چگونه و با چه منطقي نسبت به حمايت تسليحاتي از فلسطينيان اقدامي نکردند.
به نظر مي رسد دريافتن پاسخ اين سوال بيش از هرکسي براي رهبران حماس مفيد باشد. حماس که طي ماه هاي اخير و پس از قدرت گرفتن جريان هاي اخواني در مصر، تونس و ترکيه و همچنين حمايت هاي مالي و سياسي امير قطر احساس کرد ظرفيت سياسي جديدي براي فعاليت پيدا کرده است هم راستا با اين جريان ها به ويژه در موضوع سوريه مواضعي متفاوت با مشي قبلي خود اتخاذ کرد.
مواضعي که رفته رفته روند واگرايي ميان حماس با ديگر کشورهاي محور مقاومت يعني ايران، سوريه و حزب ا... را تسريع کرد. حتي رويکرد حماس در قبال سوريه از اتخاذ مواضع سياسي نيز فراتر رفت و به درگيري مسلحانه شبه نظاميان منسوب به حماس در اردوگاه فلسطيني نشين يرموک در سوريه و متعاقباً تعطيلي کليه دفاتر حماس در اين کشور از سوي دولت بشار اسد منجر شد. حال سوال اين است که آيا نبرد ?روزه غزه به سران حماس نشان داده است که مسئله اصلي آن ها نه سوريه که اسرائيل است؟
گرچه خالد مشعل رئيس دفتر سياسي حماس پس از اعلام آتش بس در غزه در کنفرانسي خبري به صراحت از کمک هاي ايران در جنگ غزه قدرداني کرد و مقام هاي ايراني نيز به صراحت از کمک نظامي و مالي به مقاومت فلسطين سخن گفتند اما تل آويو به شدت به پروسه دگرديسي حماس از جنبشي نظامي- سياسي تا سياسي شدن کامل و تعطيلي شاخه نظامي آن چشم اميد دوخته است. برخي تحليل گران آتش بس زودهنگام در غزه را نيز بر همين اساس ارزيابي کرده و معتقدند که اسرائيل براي جلوگيري از رشد بيشتر گرايش هاي تندروانه و انقلابي تر همچون جهاد اسلامي در نوار غزه در صورت ضعيف تر شدن حماس که - برخلاف حماس چندان حرف شنوي از مصر و قطر ندارند- با آتش بس موافقت کرده است.
بدون شک تل آويو ترور رهبران جهادي حماس و تخريب زيربناهاي مقاومتي آنان تا تسليم کامل را ادامه مي دهد. تجربه اي که براي تسليم فتح در اواخر دهه ?? به کار گرفته شد.با اين وصف سوالي که در آينده پاسخ آن را درخواهيم يافت اين است: آيا حماس راه فتح را خواهد رفت يا جريان مقاومت در داخل حماس و غزه بر جبهه سياسي که اين روزها در پايتخت هاي ترکيه و قطر فرش قرمز زيرپاي آن ها پهن مي شود، غلبه خواهد کرد؟
موضع گيري هاي اوليه مسئولان حماس از جمله اسماعيل هنيه، خالد مشعل و محمود الزهار اين اميدواري را افزايش داده است اما براي گرفتن پاسخي دقيق بايد منتظر ماند.
تهران امروز در ستون سرمقاله امروز خود به قلم حجت كاظمي چنين نوشت:
بازي سرنوشت در عراق
اخبار و اطلاعات منتشر شده در مورد مرحله جديد درگيريهاي ميان دولت مركزي عراق و حكومت اقليم كردستان حاكي از تعميق شكاف هاي سياسي و اجتماعي و آشكار شدن منازعات نهفته در عراق دارد.الجزيره در گزارشي از درگيريهاي موجود عنوان كرده است كه نيروهاي نظامي دو طرف پيرامون مناطق مورد اختلاف صف كشي كرده و در حال تحكيم مواضع خود هستند. سياستمداران نيز در حال تشديد تهديدات لفظي خود عليه يكديگر مي باشند.
از چشم انداز مولفه هاي تعيين بخش به مفهوم دولت ملي،عراق در شرايط كنوني فاقد دولت به معناي مدرن آن مي باشد؛ چراكه يك بخش از چارچوب سرزميني آن عملا خارج از حيطه دولت مركزي عمل مي كند.در طي نزديك به يك دهه گذشته حكومت اقليم كردستان،ضمن تقويت نيروهاي نظامي خود،ميلياردها دلار سلاح خريداري كرده، قراردادهاي نفتي و اقتصادي زيادي با دولتها و شركتهاي چندمليتي امضا نموده و تمايل زيادي به شكل دادن به يك سياست خارجي مستقل از خود نشان داده كه وجه مشخص آن در قالب ايجاد همكاريهاي نظامي و امنيتي با رژيم اسرائيل و دولت تركيه آشكار مي شود.تحليلگران مسائل منطقه اي ترديدي در اين نكته ندارند كه تمايلات نيرومندي در سياستمداران كرد براي شكل دادن به فرآيندي منتهي به استقلال سياسي وجود دارد كه تاكنون در سايه مخالفت قدرتهاي منطقه اي و نيز عدم همراهي جدي ايالات متحده به جايي نرسيده است.
در اين ميان اما موفقيت يا شكست آرزوهاي حكومت كردستان عراق از يكسو وابسته به جهت گيري و رويكرد دولتهاي خارجي موثر در تحولات عراق و از سوي ديگر تابعي از توان و نحوه عملكرد طرفين در اين منازعه است.دولت مركزي عراق پس از سقوط صدام در شرايطي شروع به تكوين و استقرار نمود كه تقريبا تمام زيرساخت هاي نظامي و امنيتي و اقتصادي دولت فروپاشيده بود و همه چيز مي بايست از نو ساخته شود؛ حال آنكه دولت محلي اقليم كردستان از حدود يك دهه قبل به نحوي مستقل از دولت مركزي عمل مي كرد و توانسته بود زيرساختهاي محكمي براي افزايش اقتدار خود ايجاد كرده و قدرت دولت مركزي را تا حد زيادي از ميان بردارد.فروپاشي دولت مركزي در مقطع حمله آمريكا نيز فرصت موثري را براي دولت محلي ايجاد كرد تا در اين خلأ موقعيت خود را در مقابل قدرت دولت مركزي بيش از پيش تحكيم كند.
در شرايط كنوني شواهد حاكي از افزايش قدرت نظامي، امنيتي و اقتصادي دولت مركزي و تمايل آن براي كاستن از قدرت و حوزه مانور دولت محلي دارد و در اين مسير محدود كردن زمينه هاي كسب درآمد و نيز كنترل مانورهاي حكومت اقليم در حوزه سياست خارجي دنبال مي شود كه ...
صبح امروز روزنامه رسالت مقاله اي به قلم محمد كاظم انبارلويي با اين مضمون به چاپ رساند:
بسيج در انتظار روز موعود
ايرانيان قرنها آيين جوانمردي را در فرهنگ خود حفظ كردهاند.اين آيين را در كوره بسيج پس از انقلاب غنيسازي كردند. جوانمرد كسي است كه يار مظلوم است وخصم ظالم. جوانمرد كسي است كه در عين داشتن قدرت ، ميبخشد. جوانمرد كسي است كه بدي را با خوبي پاسخ ميدهد. جوانمرد كسي است كه بدون التماس وتقاضاي كسي ، اورا ميبخشد.
ايرانيان قرنها آيين جوانمردي را در فرهنگ خود حفظ كردهاند.اين آيين را در كوره بسيج پس از انقلاب غنيسازي كردند.
جوانمرد كسي است كه يار مظلوم است وخصم ظالم.
جوانمرد كسي است كه در عين داشتن قدرت ، ميبخشد.
جوانمرد كسي است كه بدي را با خوبي پاسخ ميدهد.
جوانمرد كسي است كه بدون التماس وتقاضاي كسي ، اورا ميبخشد.
اين صفات بدون رياضت و جهاد با نفس بهدست نميآيد و ارادهاي پولادين ميخواهد. بسيج ميعاد گاهي شد كه جوانمردان ايران اسلامي براي دفاع از نواميس كشور گرد هم جمع شدند. بسيج ميعادگاهي شد كه در دهه اول انقلاب براي دفاع از ايمان در برابر كفر ونفاق، جوانمردان كشور همديگر را پيدا كنند. مرزهاي جنوب غرب و غرب ميهن اسلامي طي 8 سال نبرد مقدس مملو از جوانمرداني بود كه از سراسر كشور آمده بودند. هيچ امتيازي نسبت به هم نداشتند جز تقوا، خدا ترسي وايمان به خدا. روستايي وشهري ، كارگر و ثروتمند، پيرو جوان، ترك و كرد و بلوچ وفارس وتركمن و ... گونههاي انساني اين جمع الهي را تشكيل ميدادند.
بسيج آوردگاه مرداني است چون فولاد سخت، بدون آنكه ملول و خسته شوند با ارادهاي قوي ونيرومند بدون آنكه خوف وترديدي داشته باشند. مرداني كه فقط دل در گرو ولايت دارند.
بسيج به تعبير مقام معظم رهبري، شگفت آور ، رمز آلود، راز آلود واستثنايي در جمهوري اسلامي است. گرههاي انقلاب هميشه با اين پديده باز شده است. سالهاي 56 و 57 كه ميليونها ايراني به خيابانها ريختند تا به نام خدا و رسول(ص) وخوبان عالم، يك انقلاب را در گستره جهاني طراحي كنند پديده بسيج شكل گرفت.
كساني كه به خيابانها آمده بودند تا يار مظلوم و خصم ظالم باشند از يك طبقه و فرقه وجماعت خاص نبودند. آنها در ميدان مبارزه با استبداد، همديگر را پيدا و شناسايي كرده و يك پيمان وفاداري بين خود وخداي خود بستند كه تا سرنگوني ظلم وايجاد حكومت الهي و پاسداشت كرامت وآزادي انسان از پاي ننشينند. پيشاپيش اجتماعات عظيم آن سالها جواناني به ميدان آمده بودند كه آيين جوانمردي و فتوت در پيشاني آنها بهخوبي خوانده ميشد.
آنها با حضور خود در ميادين نبرد با دشمن شگفتيها پديد آوردند.اولين شگفتي آن بود كه دل درگرو رهبري الهي و قرآني نهادند وخاطرات تلخ تاريخ بشر در بيوفايي به پيامبران ومصلحان الهي را تكرار نكردند. آنها تا آخرين نفر، تا آخرين نفس و تا آخرين رمق دركنار امام و پيشواي خود ايستادند.
اين ايستادگي منجر به تاسيس سازماني ولايي شد به گستره شهرها و روستاها و محلات وحتي خانهها. اعضاي سازمان از پيرمرد 80 ساله تا نوجوان 13 ساله رادربر ميگرفت. زنان، مردان، پيران ، جوانان و حتي كودكان و نوجوانان در اين سازمان برحسب حادثه وموقعيت فداكاري براي دين با تأسي به ياران باوفاي امام حسين(ع) طي سه دهه گذشته حماسهها آفريدند و دهها بار حادثه كربلا وعاشورا را بازخواني و بازتوليد كردند.
در حقيقت نطفه بسيج در قيام تاريخي 15 خرداد در عاشوراي سال 42 بسته شد. اعتقاد به اسلام وايمان به رسول خدا(ص) واهل بيت او بويژه راهبرد عاشورايي قيام امام حسين(ع) و باور به اينكه ولايت فقيه امتداد ولايت معصوم است، منطق و مرامنامه اصلي بسيج شد. بدون اين مرامنامه ومنطق، بسيج معنا ندارد. بسيج جايگاه و پايگاه حضور خالصترين ومخلصترين مردان و زنان ولايتمدار و مومني است كه در تاريخ ايران واسلام شگفتي آفريدند و شگفتيساز شدند.
تاريخ مملو از بيوفايي مردم به رهبران الهي است اما بسيج، حكايت مردمي است كه دروفاداري به ولايت، كم نظير و شايد بينظير باشد. نظير جانبازي ووفاداري مردان وزنان بسيجي عصر ما را فقط در برههاي از تاريخ صدر اسلام ميتوان سراغ گرفت.
رمز وراز اين وفاداري چيست؟ چگونه مردان وزناني اينچنين در ايران پديد آمدند كه چون فولاد سخت در برابر دشمنان دين ظاهر شدند و كمر كفر ،نفاق و الحاد را شكستند؟ چگونه است كه آنان ملول و خسته نشدهاند و با ارادهاي قوي ونيرومند وبدون خوف و ترديد با دلي در گرو عشق به ولايت در برابر عظيمترين قدرتهاي جهاني ايستادند وخم به ابرو نياوردند؟
چگونه است منطق بسيجي فكر كردن، بسيجي عمل كردن و بسيجي پيشرفت كردن در سه نسل انقلاب با رشدي فزاينده استمرار يافت وامروز بهصورت يك ارتش نيرومند پشت سر رهبري معظم انقلاب بياتكا به نيروهاي نظامي كشوردر صف اول دفاع از نواميس كشور حياتي بالنده دارد؟ چگونه است كه اين جريان نيرومند با بصيرت كامل از سد فتنههاي قاسطين، ناكثين ومارقين زمان گذشت و حتي يك لحظه در اطاعت از رهبري هوشمند انقلاب ترديد به خود راه نداد؟
اين چه اراده خلل ناپذيري است كه از تندروي، كج روي ، زيادهروي و خطاهاي فاحش مصون است و با هدايت ايمان به پيش ميرود؟ بسيج و بسيجي ، انديشه خود را در چشمه گرم معرفت قيام كربلا و جنبش عاشورا شستشو داده است.
او نفس خود را در محيط تضرع و گريه واشك براي امام حسين(ع) و يارانش تربيت كرده است. اگر بسيج خود را نساخته بود محال بود از فتنهها سربلند بيرون بيايد وچشم فتنه را كور كند.
امروز بسيج، فرهنگ خود را به جهان صادر كرده است. حزب الله لبنان وحماس در غزه با منطق بسيج، حماسههاي جنگ 33 روزه در لبنان، جنگ 22 روزه و 8 روزه در غزه را پديد آوردند. بدون راهبرد و منطق بسيج، پيروزي در اين جنگها ممكن نبود. امروز رژيم صهيونيستي ، زبونتر از هميشه به سر ميبرد.
امروز ميليون ها جوان بسيجي در ايران دست روي ماشه و پا در ركاب رهبري انقلاب ، لحظهشماري مي كنند تا دشمن آمريكايي و صهيونيستي حماقت كند وجنگ را آغاز كند.
نسل سوم بسيج در ايران در انتظار روزي است كه در ميدان نبرد با استكبار جهاني گوهر جوانمردي وفتوت، گوهر ولايتمداري و وفاي به عهد و گوهر شجاعت و ايثار خود را در مرعي ومنظر جهانيان به نمايش بگذارد .رونمايي از اين قدرت در روز موعود خيلي دور نيست.بسيج در انتظار روز موعود است.
«راه همچنان ادامه دارد» عنوان يادداشت امروز روزنامه حمايت:
سرانجام مقاومت غزه پس از 8 روز پايداري، ضمن پايان دادن به حملات صهيونيستها، اين رژيم را وادار به پذيرش آتشبس با شروط خود نمود.جنگ غزه در حالي به اتمام رسيده که در باب آينده آن چند اصل اساسي قابل توجه است. نخست آنکه جهان اسلام به ويژه ملتهاي منطقه با الگوگيري از جنگ غزه بايد با شناخت و بصيرت به مقابله با دشمنان فلسطين و آنان که با رفتارهاي خود به خوشخدمتي براي صهيونيستها پرداختند روي آورند . دوم آنکه با توجه به ويرانههاي گسترده برجاي مانده از جنگ اکنون زمان بازسازي ويرانههاي غزه و امدادرساني به ملت فلسطين است.
اکنون زمان آن است که جهانيان به ويژه ملتهاي مسلمان با اعمال فشار بر مصر و صهيونيستها راههاي ورودي به غزه را گشوده و کمکهاي گستردهاي را براي حمايت از مردم غزه و بازسازي ويرانههاي اين سرزمين صورت دهند. تقويت و احياي توان نظامي مقاومت براي مقابله با هرگونه تهديد و حمله احتمالي صهيونيستها از جمله مهمترين اين کارکردها ميباشد. مقاومت نشان داده که از حداقل امکانات بيشترين استفاده را ميکند در حالي که با مقاومت و پايداري به مقابله با دشمن صهيونيستي که دشمن اصلي تمام منطقه است، ميپردازد.
جهان اسلام براي رهايي از دشمن اصلي خويش يعني صهيونيستها، بايد به حمايت از غزه بپردازد که در صف مقدم مقابله با دشمن ميباشد. سوم آنکه جنايات صهيونيستها و حمايتهاي برخي از کشورهاي مرتجع عربي و غرب از آنها نبايد از محاکمه و مجازات باز بماند. لذا کشورهاي اسلامي و آزادي خواهان جهان بايد به دنبال بازگشايي پرونده صهيونيستها در مجامع جهاني براي مجازات و محاکمه سران جنايتکار اين رژيم و حاميان آنان باشند که در طول 8 روز جنگ غزه به حمايت مستقيم و غير مستقيم از اين رژيم پرداختهاند.
هر چند که دادگاههاي بينالمللي تحت سلطه غرب و صهيونيستها تاکنون کارکردي نداشتهاند اما با اعمال فشار بر غرب و بهرهگيري از ابزارهاي مختلف نظير آگاهسازي جهانيان از جنايات صهيونيستها ميتوان آنها را وادار به حرکت در مسير مجازات صهيونيستها نمود.
در نهايت ميتوان گفت که هر چند، جنگ 8 روزه به پايان رسيده اما راه حمايت از فلسطين همچنان ادامه دارد و ملتهاي منطقه و آزاديخواهان جهان براي رسيدن به اهداف آزاديخواهانه خويش به ويژه مقابله و نابودي رژيم جعلي صهيونيستي به عنوان اولين تهديد جهان اسلام ميتوانند گامهاي بسياري براي حمايت از فلسطين به ويژه غزه به عنوان خط مقدم جنگ با دشمن صهيونيستي بردارند.
ابتکار مقاله اي با عنوان «ماهيگيري داخلي از پيروزي ديپلماتيك » به قلم سيد علي محقق منتشر کرد:
درطول هفته اي كه گذشت جنگ هشت روزه غزه همه تحولات دامنه دار خاورميانه را براي مدتي به حاشيه كشاند.
با برقراري آتش بس ميان تلاويو و غزه، چندان طولي نكشيد تا بار ديگر، تحولاتي مانند حوادث سياسي نظامي در سوريه و جنگ قدرت در مصر از حاشيه به متن اخبار و تحولات بازگردد و نگاهها را به خود معطوف كند. در اين ميان اما با وجود نقش آفريني محمد مرسي درختم غائله غزه، قدرت طلبي روزافزون، باعث شده تا به جاي تجليل و تقدير، اعتراضات داخلي بار ديگر دامن او را بگيرد.
محمد مرسي، رئيس جمهور تازه انتخاب شده مصر بيش از هر کسي خود را مدعي كسب لقب پيروز بحران پيش آمده درغزه ميدانست. در جريان جنگ هشت روزه، از دبيرکل سازمان ملل و وزير خارجه آمريکا گرفته تا وزراي خارجه اتحاديه عرب و نخست وزير تركيه يكي پس از ديگري به قاهره سفر کردند تا چاره اي براي غزه بيابند. سرانجام هم اين مرسي بود كه پيروزمندانه خبر توافق براي آتش بس در غزه را اعلام كرد.
هرچقدر كه در طول هفته گذشته، ترافيك رفت و آمدهاي ديپلماتيک به قاهره و كاخ رياست جمهوري اين كشور بي سابقه بود، اما در اين هفته ترافيك اعتراضات سياسي به كاخ رياست جمهوري حرف اول را در اين شهر ميزند. اين چهره جديد عرصه سياست درخاورميانه، خرسند از اينكه با استفاده از فرصت غزه موفق شده است پروژه رهبري مصر بر دنياي عرب و جهان اسلام را بار ديگر احيا كند، در سايه اين پيروزي ديپلماتيک، به ناگهان در عرصه داخلي تصميمهايي گرفت كه همه داستان غزه و ماجراهاي جديد و قديم مصر انقلابي را تحت الشعاع خود قرار داد.
مرسي با صدور دستوراتي خلق الساعه، اختيارات و قدرت خود به عنوان رئيس جمهور را به طرزبي سابقه اي گسترش داد. براساس اين فرمان، هيچ مقامي نميتواند تصميمات و احکام رئيسجمهور مصر را لغو کند. او همزمان دادستان عمومي مصر را نيز برکنار و فرد ديگري را جايگزين او کرد. او همچنين اختيار کامل انتصاب دادستان عمومي کشور را به خودش داد تا تمركز قواي حكومتي در قامت رئيس جمهوري را قطعيت بخشد. ساعاتي پس از صدور اين فرمان چند ماده اي، مصر بارديگرعرصه تجمعات اعتراضي جوانان انقلابي مخالف اخوان شد و شعار« الشعب يريد إسقاط النظام»دوباره به ميدان تحرير قاهره بازگشت. البرادعي، مرسي را «فرعون جديد» ناميد.
ديگر رقباي داخلي « اخوان المسلمين» درباره بازگشت مجدد ديكتاتوري به مصر، هشدار دادند. اين اقدام مرسي بار ديگر دو دستگي در مصر را به اوج رساند. در واكنش به اين فرمان مخالفين حاكميت « اخوان المسلمين» و منتقدان سياستهاي مرسي از ملي گرا و غرب گرا و چپ گرفته تا گروههاي ديگر در قالب ائتلافي گرد هم آمدند. در مقابل هواداران اخوان المسلمين و رئيس جمهور مرسي سرخوش از نقش آفريني او در جنگ غزه و كاناليزه كردن مسيرهاي قدرت داخلي با فرمان جديد و در حمايت از حاكميت اسلام گرايان در كشورشان، به خيابان ريختند، تا اين كشوردرآستانه دو سالگي بهار عربي و پيروزي انقلاب همچنان ميدان تاخت و تاز گروههاي سياسي و جنگ قدرت سياسيون باشد.
مرسي پيش از اين هم سابقه فرمانهايي از اين دست و تلاش براي مزمز كردن تماميت خواهي در اين كشور را در كارنامه كوتاه خود داشته است. هر بارهم شهرهاي مصر، شاهد حضور طيفهايي از جامعه مصر به عنوان معترض و يا موافق با اين دسته اقدامات بوده است. او كه در ماجراي لغو حكم دادگاه براي انحلال پارلمان، مجبوربه بازپس گرفتن حكم ناگهاني خود شده بود، اين روزها هم به شدت از سوي فعالان سياسي و قضايي داخل كشور و متحدان غربي و حتي عربي خود براي بازپس گرفتن بخشهايي از اين فرمان و يا تعديل آن تحت فشار است. اقدام جديد آقاي رئيس جمهورميتواند در روند حرکت مصر در مسير دموکراسي مشکلآفرين و چالش زا باشد و انتخابات پارلماني مصر و تدوين قانون اساسي در اين كشور را با تاخير روبهرو کند.
فشارها تاكنون دفتر رئيس جمهور را مجبور به انتشار اطلاعيههايي براي توضيح اقدام مرسي در ماجراي متزلزل كردن استقلال دادگاهها و افزايش اختيارات خود، كرده است. رايزنيهاي ميانجي گران هم از احتمال عقب نشيني دوباره آقاي رئيس جمهور از موضع تماميت خواهانه خود خبرمي دهند. حتي اگر آقاي مرسي اختيارات حداكثري براي خود را صرفا تا پايان دوره تدوين قانون اساسي خواسته باشد و حتي اگر تحت فشارها اين بارهم به سرعت مجبور به عقب نشيني شود، اين سعي و خطاي جماعت اخوان براي قبضه حداكثري قدرت در مصر نشانههاي خوشايندي براي مصر و خاورميانه و بها عرب به همراه ندارد. حداقل نشانه اين است كه همچنان ارادههايي مانع احقاق حداكثري مطالبات مردمان انقلابي منطقه است.
آنچه كه بيش از هرچيز نمود دارد اين است كه تماميت خواهي و قدرت طلبي حداكثري در مصر و ديگر كشورهاي خاورميانه ريشه در فرهنگ وعقبه تاريخي جامعه دارد و ظاهرا به اين سادگيها و صرفا با بروز يك يا چند انقلاب و انتخابات دست از سرمنطقه بر نميدارد.
دكتراحمد يزدانپناه مقاله اي با عنوان «عناصر يك استراتژي پولي»درروزنامه دنياي اقتصاد به چاپ رساند:
تدوين استراتژي سياست پولي، چارچوبي براي ضابطهمندي و فرمولهكردن سياستهاي پولي و مباني تصميمگيريهاي پولي و بانكي و ارزي در اختيار بانك مركزي قرار ميدهد.
در چنين سندي اهداف سياستهاي پولي و ارزي، ابزارهاي سياستي براي دسترسي به آنها و نماگرهايي كه مبناي تصميمگيري قرار ميگيرند با شفافيت تمام مطرح ميشوند. تدوين اين استراتژي و اطلاعرساني درست آن در بالا بردن «اعتماد» فعالان صحنه اقتصاد و تجارت به سياستهاي پولي و درجه «ثبات» آنها و «اعتبار»دهي مردم به گفتار، كردار و پندار مقامات پولي نقش اساسي دارد.
گرچه كشورهاي در حال توسعه در گذشتهاي نهچندان دور بيثباتيهاي پولي و ارزي كم و بيش حادي را تجربه كردهاند و حتي فرار سرمايه و تورمهاي چهار نعل، سيستم مالي آنها را به فروپاشي تهديد كرده است، ولي در سالهاي اخير حتي آمريكاي لاتينيها نيز كه تورمهاي با ميانگين 400 درصدي را در كارنامه خود دارند از سال 1989 تورم تكرقمي در كارنامه خود ثبت نمودهاند كه از ضرورت تدوين چنين استراتژيهايي حكايت دارد.
اين استراتژيها «قاعدهمندي» پولي را بر «مصلحت»ها مسلط ميكند و ضمن شفافسازي فرآيند تصميمسازيهاي پولي و ارزي بر سليقهاي بودن آنها «قيد» ميزند. در عمل سه نوع استراتژي سياست پولي در مقابل بانكهاي مركزي اين كشورها مطرح است: كم و كيف ميخكوب نرخ ارز، هدفگذاري پولي و هدفگذاري تورم.
براي مثال، راهبرد سياست پولي، سازگاري اهداف پولي و چگونگي تحقق آنها و سازگاري و هماهنگي تعداد سياستها و ابزارهاي موثر با آن اهداف را شفاف مينمايد. در اينجا فقط به چند عنصر از اين راهبردها كه با نيازهاي امروز اقتصاد ما تطابق دارند، اشاره ميشود:
1- بانك مركزي در ايفاي نقش توسعهاي خود ميتواند و بايد در كنترل تورم يعني حفظ ارزش پول ملي در بعد داخلي و خارجي (ارز) و بهبود پوياي تراز پرداختهاي كشور نقش خلاقي به عهده گيرد.
2- خلق و توسعه نهادهاي مالي و سازماندهي آنها.
3- بهكارگيري ابزارهاي سياستي مستقيم و غيرمستقيم با ارزيابي دائمي اثربخشي آنها.
4- مديريت بدهي.
5- كنترل فشارهاي تورمي و جلوگيري از شكلگيري انتظارات تورمي و «نه» گفتن به تامين مالي كسري بودجه دولت.
6- يكپارچهسازي «بازار پول» و ساماندهي بخشهاي غيرمتشكل آن.
نظرات شما عزیزان: